جدول جو
جدول جو

معنی هفت تاش - جستجوی لغت در جدول جو

هفت تاش
(هََ تَپْ پِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان سقز که 100 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، توتون و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفت هات
تصویر هفت هات
بخشی از یسنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت تیر
تصویر هفت تیر
نوعی سلاح گرم کوچک دستی که هفت فشنگ در آن جا می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت جوش
تصویر هفت جوش
شخص جان سخت و پرطاقت، فلز بسیار سخت و محکم که از ترکیب هفت فلز به دست می آید، طالیقون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت خان
تصویر هفت خان
کاری مهم و دشوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت تنان
تصویر هفت تنان
هفت مرد، هفت دسته مردان خدا، اصحاب کهف، هفت تنان، حضرت محمد و خلفای راشدین و حسنین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
چیزی که در آن هفت رنگ به کار رفته باشد، برای مثال باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار / بر چمن گسترده فرشی از پرند هفت کار (ابن یمین - ۵۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
(هََ تَ)
دهی است از بخش لاریجان شهرستان آمل که 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هََ چِ مَ)
دهی است از بخش حومه و ارداک از شهرستان مشهد که 56 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله، بنشن و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
همیشه و دایم و علی الدوام و همه حال. (برهان) :
گفت چه طرفه طالعی کز در خانه ششم
مهره به کف، به هفت حال این همه در مششدری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
اقالیم سبعه. هفت اقلیم. (یادداشت مؤلف). رجوع به ’هفت آب و خاک’ و ’هفت رقعۀ ادکن’ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت فلک. (انجمن آرا) (برهان) :
یکدلۀ شش جهت و هفتگاه
نقطۀ نه دایره بهرامشاه.
نظامی.
، هفت کشور. (برهان). مثال معنی اول برای این معنی هم مناسب مینماید
لغت نامه دهخدا
(هََ نِ)
دهی است از بخش اردکان شهرستان شیرازکه 166 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
کنایت از دنیاست و هفت اقلیم:
پنداشته ای تو کم چراغی
آرایش روی هفت باغی ؟
(منسوب به نظامی)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
کنایت از هفت آسمان است. هفت فلک. هفت خراس. هفت ایوان:
بر طرۀ هفت بام عالم
نه طاس بهشته ای نه پرچم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
آنچه دارای هفت شاخه باشد از درخت و جز آن.
- سرو هفت شاخ،دنیا و فلک:
از این سرو شش پهلوی هفت شاخ
که بالاش تنگ است و پهلو فراخ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
آنچه دارای هفت طاق باشد، کنایه از فلک و جهان:
این راه غولدار و پل هفت طاق را
تا چارسوی هشت جنان چون گذاشتی ؟
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(هََ فَ)
کنایه از هفت طبقۀ زمین باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
چیزی که در آن هفت رنگ بافته باشند. (انجمن آرا) (برهان) :
باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار
بر چمن گسترد فرشی از پرند هفت کار.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا
(هََ)
ورق بازی که دارای هفت خال باشد. (یادداشت مؤلف). هفت خال بنابر انواع خالهای ورق چهار نوع است: هفت خال دل، هفت خال خشت، هفت خال پیک و هفت خال خاج یا گشنیز
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت پردۀ چشم، چه لفظ لا به فارسی به معنی تو است. (غیاث). رجوع به هفت حجلۀ نور شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت زمین یا هفت اقلیم:
خون پدر دید در این هفت خوان
آب مریز از پی این هفت نان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
اصحاب کهف است و آن یملیخا، مگشلینیا، مشلیتیا، مرنوش، دبرنوش، شادنوش، و مرطونش باشد. (برهان). یعقوب وراژینی نام آنان را چنین آورده است: مالخوس، ماکیمیانوس، مارسیانوس، دنوسیوس، یوحنا، سرافیون، کنستانتینوس. (از حاشیۀ برهان چ معین) ، هفت اخیار را نیز گویند که عبارت از قطب، غوث، اخیار، اوتاد، ابدال، نقبا و نجبا باشد. گویند اینها سیصدوپنجاه وشش کس اند بر شش مرتبه، سیصد ازایشان در یک مرتبه باشند و چهل در یک مرتبه و هفت در یک مرتبه و پنج در یک مرتبه و سه در یک مرتبه و یکی در مرتبۀ بالاتر از همه است و قطب همان است و قوام عالم از برکت وجود ایشان است. (برهان) :
گر فرستی برای هفت تنان
دوستکانی، به دست خضر سپار.
خاقانی.
هفت طواف کعبه راهفت تنان بسنده اند
ماو سه پنج کعبتین داو به هفده آوری.
خاقانی.
گفتم ز شاه هفت تنان دم توان شنید
گفتا توان اگر نشدی شاه شاهقام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفت فرش
تصویر هفت فرش
هفت بوب گواژ هفت اشکوب زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
چیزی که دارای هفت رنگ باشد: (بازفراش چمن یعنی نسیم نوبهار برچمن گستردفرشی ازپردهفت کار) (این یمین)
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی ترشی که ازپیاز سیر فلفل هندی چغندر زردک بادنجان و سرکه سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت تنان
تصویر هفت تنان
هفت تن اخبار: (هفت تنان که مدار دنیا بوجود شریف ایشانست وبنظر ولیه مذکوره درآمده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت تیر
تصویر هفت تیر
سلاح آتشین کمری که جای هفت فشنگ دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت جوش
تصویر هفت جوش
فلز بسیارسخت، شخص پرطاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت حال
تصویر هفت حال
هفت جارو همیشه همیشه پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت خال
تصویر هفت خال
هفت خال نرد. مجموعه نقطه های هردوسمت مقابل ازطاس (کعبتین) : (درکعبتین مقابل یک نقطه شش نهاده اند ودرمقابل دو پنج ودرمقابل سه چهار، بنابر آنکه خواستند نقش را از بالا وزیرچون جمع کننداز هفت - که عدد سیارات است - تجاوزنکند)
فرهنگ لغت هوشیار
هفت منزل هفت مرحله، مجموعه پیشامدهایی که درهفت منزل برای پهلوانانی مانند رستم واسفندیار رخ داده. توضیح معمولااین کلمه را بصورت (هفتخوان) نویسند وبعضی وجه تسمیه صورت اخیر را آن دانسته اند که رستم واسفندیار بعد از هرکامیابی خوانی ازاغذیه لذیذ میگستردند ولی این وجه صحیح نمی نماید وبنظرمیرسد که صحیح در (هفت خان) باشدبمعنی هفت منزل ومرحله. درترجمه عربی شاهنامه از بنداری نیز (هفتخان) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت راه
تصویر هفت راه
هفت پرده چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت بام
تصویر هفت بام
کنایه از هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت جوش
تصویر هفت جوش
فلز بسیار سخت، شخص پر طاقت
فرهنگ فارسی معین